نوشته‌ها

یادداشت ۳: اجتهاد، امری تخصصی (۳)

سخن بر سر مشکلات موجود در فهم متون دینی و لزوم تخصّص برای دستیابی به مراد شارع بود. عنوان نخستی که بحث را در رابطه با آن آغاز نمودیم، شرایط نزول آیات و صدور گفتار حضرات معصومین علیهم‌السلام بود.

در مورد شأن نزول آیات و فضای صدور روایات، مختصر بیانی صورت گرفت. یکی دیگر از مباحثی که به شرایط نزول آیات و بیانات حضرات معصومین علیهم السلام باز می‌گردد، بحث لغت عرب و معنای آن در زمان نزول آیات و صدور روایات است.

الفاظ و لغات عرب در پهنه‌ی جغرافیایی و در طول تاریخ دستخوش تغییرات شده‌است. بنابراین آشنایی با لغت برای فهم کلام امام علیه‌السلام تنها به معنای مشهور و امروزی لفظ بر‌نمی‌گردد.

به عنوان نمونه به چند مورد کلی در نقش فهم معنای لغوی در زمان و مکان نزول کلام الهی و صدور کلمات معصومین علیهم‌السلام، اشاره می‌کنیم:

  1. اختلاف در معنای الفاظِ اندازه گیری؛ در آن زمان برای سنجش وزن، حجم، مساحت، قیمت و … الفاظی به کار می‌رفته، که لزوماً در همه‌ی نقاط ممالک عرب زبان، معنای یکسانی نداشته است. برای نمونه معنای «رطل» در عراق با «رطل» در مدینه متفاوت بوده. فهم این‌که امام علیه‌السلام در بیان حکم الهی، مقصودشان از این الفاظ کدام معیار بوده‌است، کار بسیط و ساده ای نیست و نیازمند تحقیق و ممارست است تا دانسته شود که امام علیه السلام در کدام موضع، با کدام راوی، از کدام منطقه، در مورد چه مساله ای و در کدامین فضای فقهی موجود در آن زمان؛ کلامشان را فرموده اند، تا بتوانیم معیار صحیح را به‌دست‌آوریم.
  2. مصطلح شرعی؛ گاه الفاظ در طول استعمالات کثیر شارع و متشرّعه، در کلام معصوم علیه‌السلام معنایی اصطلاحی و خاص غیر از معنای لغوی خود خواهد داشت و مثلا «خمس (یک پنجم)»، برای مالی با خصوصیات خاص که متعلق به امام علیه‌السلام است به کار برده‌می‌شود. اما این اصطلاح از چه زمانی حاصل شده است؟ آیا در همه ی کاربردهای اهل بیت علیهم السلام چنین معنای اصطلاحی مورد نظر بوده، یا ممکن است با توجه به قرائن، در معنای لغوی یا اصطلاحی دیگری به کار برده شده باشد؟ اینها مطالبی است که با رجوع ساده به لغت یا برخی روایات به‌دست‌نمی‌آید و نیازمند کار تخصصی و ممارست است.

  1. مشترکات لفظی؛ دو عنوان فوق در واقع نمونه هایی از این عنوان است. ما در زبان عربی همچون فارسی و شاید دیگر زبان‌ها، الفاظی داریم که دارای دو معنای متفاوت هستند، که کاربرد آنها در هر یک از آن معانی و القای آن به مخاطب، نیازمند قرینه و شاهد است. مثل لفظ «شیر» در فارسی که القا و فهم هر یک از معنای سه گانه ی آن در استعمال متکلم و فهم مخاطب، نیازمند به کارگیری قرینه و شاهد است. این مشترکات لفظی گاه در گذر زمان به وجود می‌آیند و گاه به گونه ای است که به «نقل» می‌انجامد، یعنی اولاً لفظ در معنایی به خصوص به کار می‌رفته است، اما اکنون در معنای دیگری به کار می‌رود و معنای گذشته مطرود گردیده. از این روست که در فهم کلماتی مثل «وطن»، «غنا»، «امر»، «لاینبغی»، «یکره» و هَیَئاتی مانند «صیغه ی امر در عربی» نیازمند بررسی شواهد و استعمالات زمان صدور روایات هستیم، تا مراد شارع از این الفاظ را به دست آوریم. این کار با مراجعه ی ساده به کتب لغت قدیم و جدید میسور نیست.

به طور خلاصه، گستره ی جغرافیایی زمان صدور روایات و هم چنین گستره ی زمانی صدور روایات (چیزی در حدود سه قرن از زمان بعثت پیامبر مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم تا غیبت صغرای حضرت صاحب الزمان علیه السلام و عجل الله تعالی فرجه الشریف) سبب می‌شود که فهم معنای لغات و ترکیب های ادبی روایات، نیازمند دقتی فزون‌تر از یادگیری زبان عربی و مراجعه به کتب لغت باشد.

به این مطلب باید بحث گذر زمان در نقل‌های راویان را نیز افزود و در کنار آن به دگرگونی معنای برخی لغات در زمان کنونی نسبت به معنای زمان صدور، توجه لازم را داشت، تا غفلت از آن سبب نشود که معنای امروزی را به کاربرد آن زمان نسبت دهیم.

شاید بد نباشد اشاره ای نیز به نکته ای بنیادی‌تر داشته باشیم تا تخصصی بودن اجتهاد و فهم مرادات شارع از متون دینی بیشتر آشکار شود.

آن نکته این است که آیا لغت نامه ها و معانی نگاشته شده ی الفاظ در آن، صد در صد قابل اتکا و اعتماد است و به اتکای بدان می‌توان گفت که ما معنای درست کلام امام علیه السلام را دانسته ایم؟ به خصوص آنکه جمع کنندگان این لغت نامه ها خود دارای گرایشات عقیدتی و فقهی خاص خویش بوده و احتمال دخالت دادن آن در معنای ذکر شده را هم می‌دهیم. آیا خبره و آگاه بودن ایشان به استعمالات عرب برای قبول حرفشان کافی است یا باید ایشان را ثقه و راستگو نیز بدانیم؟ یا آنکه بالاتر رویم و بگوییم چنانچه در معنای لغتی از بیان این لغت نامه ها اطمینان حاصل نشد، نمی‌توان با اتکای بدان، حکم الهی را فهم کرده و مبنای عمل قرار دهیم؟

این نکته ی بنیادین در «اصول فقه» مورد توجه و بحث مجتهدین قرار می‌گیرد و با مبانی عقلانی و عقلایی بر سر آن گفتگو میشود. ما نمی‌خواهیم به نتیجه ی آن بپردازیم، تنها غرض آن بود که نشان دهیم حتی در وادی لغت چه از نظر دیدگاههای کلان و بنیادی و چه از نظر دیدگاههای خرد و جزئی، نیازمند کار تخصصی و تحقیقی و ممارست نسبت بدان هستیم و اینگونه نیست که بتوان با یادگیری اندکی زبان عربی و سپس مراجعه به لغت نامه، فهمی درست از تمام مقاصد دین به دست آورد.